سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

96/12/13
9:5 ع

نقد و بررسی: کشف و تبیین آرایه ای ادبی به نام دنباله گیری

 

کشف و تبیین آرایه ای ادبی به نام دنباله گیری این جانب در تبیین سبک شعری و ادبی خود، به آرایه ای پی برده و آن را دنباله گیری نامیده و انواع سه گانه ای برایش یافته ام(البته نمونه های زیادی از آرایه ی دنباله گیری را در شعر و سخن سخنوران می توان یافت.) دنباله گیری شبیه به تکرار است؛ اما با آن متفاوت و از آن لطیف تر. در آرایه ی ادبی تکرار، واژه ای را به منظور خاصی مثلا تأکید و... تکرار می کنند؛ اما در دنباله گیری ، واژه هایی مشابه در کنار هم می آیند و یا در نوع ضعیف تر آن در فاصله ی یکی دو کلمه ای از یکدیگر قرار می گیرند نه این که تکرار شوند؛ البته در این باره، بحث زبانشناسانه هم مطرح است که آیا تکرارهای واژه، عینا همسان هستند یا نه. جواب، این که در این جا با مقوله ی واج بعنوان واکه ویا همخوان زبانی سر و کار داریم نه با آوا بعنوان مقوله ای دقیق و دارای ظرافت های بیش تر فیزیکی. 


 گذشته از این حتی اگر برفرض، تکرار و آنچه در دنباله گیری به تکرار می ماند، صرفا جنبه ی آوایی و غیر واجی هم داشته باشد، بازهم آواهای نسبتا متفاوت تکرارشده، شباهت های زیادی به هم خواهند داشت و همین برای ما کافی است که تکرار زیبا و دنباله گیری را از آرایه های ادبی بدانیم.
 دنباله گیری ممکن است به صورت های واجی، وزنی ویا فاقیه ای باشد. دنباله گیری واجی ممکن است به چند شکل باشد. در دنباله گیری واجی کامل، دو واژه ی همسان از نظر واجی و مختلف از نظر معنایی، در کنارهم و یا با حداقل فاصله می آیند؛ یعنی همان جناس تام از نوعی که دو پایه اش در کنار و یا بسیار نزدیک هم باشند. مثال هایی که تقدیم می شود همگی از آثار چاپ شده و یا چاپ نشده ی این جانب است؛ از جمله:
/عاشقم کند هرآن، آن نگاه رؤیایی./ 
 نوعی دیگر از این آرایه، دنباله گیری واجی به صورت نسبی و ناقص است که در آن، دنباله گیری در دو واژه ی دارای مشابهت نسبی در لفظ می آید؛ مثال، /پشت درهای بسته.... بس کن عزیز!/
 دنباله گیری جزیره ای و یا محصور هم داریم که در آن، قسمت مشترک لفظی، تنها قسمتی از هر دو واژه ی نسبتا مشابه را می سازد نه این که تمام یکی از آن دو واژه را؛ مثلا، 
/شناسنامه ی ایرانِ جاودان داند/
که قسمت مشترک لفظی /دان/ جزئی از دو واژه ی /جاودان/ و /داند/ است. مثال دیگر:
 / در مرزِ سرزمین به طنین گلوله گفت/ که قسمت مشترک لفظی / ... رز/ جزئی از واژه های /مرز/ و /سرزمین/ است. مشابه اینها در واژه های /کمر/ و /کمی/ در این مثال: 
/ دوش، زخمی؛ کمر، کمی معیوب/ 
بنابر این، سه نوع از دنباله گیری واجی را توضیح داده ایم به نام های دنباله گیری واجی کامل، 
نسبی و جزیره ای.
 اما آرایه ی دنباله گیری، همواره به صورت واجی نیست و گاهی به صورت وزنی وگاهی دیگر به صورت قافیه ای است.
 در دنباله گیری وزنی، پایه های هموزن و یا نسبتا هموزن ( اما بدون حرف روی مشترک یعنی بدون قابلیت همقافیگی) در کنار هم و یا با حداقل فاصله ی قابل قبول (یک یا دو کلمه ی کوتاه) قرار می گیرند. بنابراین، دنباله گیری وزنی هم به دو نوع کامل و نسبی، قابل تقسیم است. 
 در دنباله گیری وزنی کامل، دو واژه (ویا پایه) ی کاملا هموزن در کنار و یا بسیار نزدیک به هم می آیند و این همان جناس متوازن یعنی هموزن است در حالتی که دو پایه اش در کنار و یا بسیار نزدیک هم باشند؛ مثال،
 / دل، بی خیال عشق؟! نگو! هیچ خوب نیست/ در این مثال، کلمه ی /نیست/ هم تا حدودی هجای کشیده به گوش می رسد ویا اگر ظریف تر بگوییم: هجایی بین بلند و کشیده به نظر می رسد و با این که در آخر مصراع قرارگرفته و از نظر عروضی، دو همخوان پایانی اش به حساب نمی آید، باز هم به دلیل قرارگرفتن در همسایگی کلمات دارای هجای کشیده و همچنین به علت این که خودش دو همخوان ساکن پایانی دارد و نه فقط یک همخوان، تا حدودی آهنگ هجای کشیده از آن احساس می شود. 
 دنباله گیری وزنی نسبی ویا ناقص هم داریم که درآن، از دو پایه ی دنباله گیری، یکی دارای هجای کشیده است و دیگری دارای هجای بلند و در مواردی هم یکی دارای هجای کشیده است و دیگری دارای یک هجای اضافی کوتاه ویا بلند قبل از هجای کشیده یعنی دارای یک هجای اضافی در ابتدا به علاوه ی هجایی کشیده در ادامه؛ مثال، 
/ بابام پاش در جنگ، جا مانده یادگاری/
در این مثال، دنباله گیری وزنی نسبی، در میان این پایه ها برقرار است: 
/ بابام و پاش/ ، / پاش و در/ ، / در و جنگ/ و همچنین بینِ / جنگ و جا./ 
مثال دیگری برای هر دو نوع دنباله گیری وزنی کامل و نسبی:
/ دگربار، تاریخ گردید تکرار./
 در این جا، کلمات تاریخ و گردید و تکرار، دارای دنباله گیری هموزنی کامل و کلمات دگربار و تاریخ، دارای دنباله گیری هموزنی نسبی اند.
لازم به ذکر است که کلمات دگربار و تاریخ، دارای آرایه ی دیگری هم هستند که اشاره خواهم کرد.
 نوع دیگری از آرایه ی دنباله گیری، مربوط است به قافیه و درواقع به آن دو پایه ای که بتوانند بالقوه در جایگاه همقافیه قرار گیرند نه این که لزوما همقافیه باشند. دنباله گیری قافیه ای شبیه به جناس مکرّر(مُزدَوَج) است؛ ولی در جناس مکرر، همواره یا معمولا تجانس در آخر مصراع را لحاظ می کنند و دیگر این که تقریبا همیشه دو پایه ی کنار هم و یا نزدیک به هم را در نظر می گیرند و مثالی برای سه پایه ی دارای جناس مکرر، خیلی کم است ؛ اما در دنباله گیری قافیه ای کامل حتی چهار پایه وشاید گاهی بیش تر در کنار هم می آیند و از این قبیل مثال ها در آثار این جانب، کم نیستند. آرایه ی دنباله گیری قافیه ای هم ممکن است بصورت کامل باشد؛ یعنی دنباله گیری پایه هایی که اگر در جایگاه قافیه قرار می گرفتند؛ یعنی در آخر مصراع و قبل از ردیف، بعنوان همقافیه به شمار می رفتند؛ مثال،
/ باز، آوازِ راز پرداز است/ ویا: / آوار وار می شکنم زار و بی قرار/ ویا: / اما هنوز هم غزلی هست مست فام /
 تکواژه های هست و مست، دارای دنباله گیری قافیه ای کامل اند و تکواژه ای مست و فام، دارای دنباله گیری وزنی کامل. مشابه این مثال:
/ چشمم بازی ماشین دخیلِ پنجره پولاد باد باز/ مثال دیگر: 
/ پرواز، آوازِ غزلبازِ عقابان است/ ویا: / این جا خدا را می شود شفاف حس کرد/ ویا:
/ پشت سر، بی شرر، بدون خطر؛ بهترین ره که می رسد به نظر/
 دنباله گیری قافیه ای نسبی هم هنگامی رخ می دهد که از میان دوپایه ی دنباله گیری، پایه ی دوم بصورت همقافیه با پایه ی اول شروع شود؛ اما ادامه نیابد؛ یعنی قسمتی از آهنگ پایه ی دوم با انتهای پایه ی اول، حرف روی مشترک داشته باشد و همقافیه ی بالقوه باشد؛ اما پایه ی دوم در ادامه ی خود، تغییر کند؛ مثال،
/ دگربار، تاریخ گردید تکرار./
 در این مثال، قسمت /تار/ از کلمه ی /تاریخ/ دارای حرف روی مشترک با کلمه ی قبل از خود یعنی /دگربار/ است. مثال دیگر: 
/ آسمانگیرِ چیره ی دوران! در زمین، این چنین غمین نشوی!/
همچنین در مثال بالا، این کلمات، دارای دنباله گیری قافیه ای کامل اند: / زمین، این چنین غمین/ . 
 نوع دیگری از آرایه ی دنباله گیری را هم به نام دنباله گیری همسان وار می نامم که در آن، بیش تر واج های هر دو پایه ی دنباله گیری، واج هایی مشترک اند و یا از میان دو پایه ی دنباله گیری، جزء بزرگ تر دارای واج هایی است که همه و یا بیش تر آنها در پایه ی کوچک تر نیز هستند و مشترک اند؛ مثال،
 / بار بر، بار می بَرَد بر دوش/ در این مثال، واژه های باربر و بار، و هنگامی که واژه ی باربر را به تکواژهایش تقسیم کنیم، تکواژهای بار و بر، همچنین در ادامه ی مصراع، واژه های بار و می برد، و در ادامه، واژه های 
 می برد و بر، دارای دنباله گیری همسان وار هستند. اگر فاصله ی یک واژه ای را هم در قلمرو این آرایه داخل بدانیم، تعداد پایه های این آرایه در این مصراع افزایش می یابد؛ مثلا واژه ی /بر/ قرارگرفته در بعداز /می برد/ و تکواژ /بر/ در واژه ی /باربر/ با /می برد/ نیز چنین آرایه ای را به وجود می آورد.
 آرایه ی دنباله گیری همسان وار به دو نوع کوچک تر قابل تقسیم است: یکی، همسان وار کامل و دیگری همسان وار نسبی. 
 در آرایه ی دنباله گیری همسان وار کامل، علاوه بر این که همه ویا بیش تر واج های پایه ی کوچک تر دارای اشتراک با واج های پایه ی بزرگ تر است، ترتیب قرارگرفتن واج ها ی هر دو پایه هم مشابه است؛ مثلا در پایه های / بار/ و / بر/ واج های مشترک /ب/ و /ر/ دارای ترتیب مشترکی در اول و آخر هر دو کلمه اند.
 در دنباله گیری همسان وار نسبی، ترتیب واجی پایه ها نسبت به یکدیگر تفاوت آشکاری دارد؛ مثل وقتی که پایه های دنباله گیری، نمره و نرم باشند و یا پسر و سپر .
 این جانب برای سایر انواع دنباله گیری، نام پیوستی را پیشنهاد می کنم؛ چراکه به سایر انواع دنباله گیری پیوست می شوند که بر اساس این نامگذاری، دنباله گیری های پیوستی، فرع بر دنباله گیری های قبلا ذکرشده به حساب می آیند و در این نگاه، از اهمیت کم تری برخوردار می شوند؛ ولی ممکن است با تامّل بیش تر و یافتن بعضی مثال ها بتوان به انواع مهمی از دنباله گیری های دیگر هم پی برد. 
 نکته ی دیگر این که ممکن است برخی اعتراض کنند که چرا انواع مختلفی دنباله گیری و باز انواع کوچک تری برای هر نوع از آنها را به زیر شاخه ی آرایه ها افزوده ایم در حالی که جناس ها خودشان دارای انواع مختلفی هستند و تا حدودی تشخیص انواع جناس ها و یادگیری آنها دشوار است و ما هم کار را مشکل تر کرده ایم و به جای این کار می توانستیم اهمیت دنباله گیری را برای هر نوع بازی استراتژیک از جناس های از قبل شناخته شده، تبیین و تأکید کنیم. 
 پاسخ، این که: ما سعی کرده ایم روشی منطقی و ریاضی وار در تبیین و نامگذاری انواع آرایه های دنباله گیری 
 به کار ببریم و به همین دلیل، هر نوع از آرایه های دنباله گیری، خودشان، قابل تقسیم به انواع کوچک تری شده اند. همچنین به نظر می رسد انواعی از آرایه هایی را که پیش تر شناخته نشده یا دست کم به روشنی شناخته نشده بودند، در مبحث انواع دنباله گیری ها شناسانده باشیم؛ مثلا، ما، دنباله گیری پایه های /دگربار/ و /تاریخ/ و همچنین دنباله گیری پایه های /آسمانگیر/ و /چیره/ را دنباله گیری قافیه ای نسبی نامیده ایم؛ اما آیا هیچیک از انواع جناس های سنتی، توضیحی جامع و مانع و یا بعضا حتی نامی ویژه برای برخی از این تشابهات به کار برده اند؟

" ما بدبخت-بیچاره ها"
 پارسا دیروز به مدرسه نیامد و البته غیبتش را مثل همیشه، " موجّه " رد کردم بخاطر همان مشکل همیشگی و بعدش هم توضیحات همیشگی اش.
 بعضی وقت ها فکر می کنم نکند پارسا دارد از مشکل همیشگی اش سوء استفاده می کند و با همان توضیحات همیشگی، از من و از بقیه ی مسؤولان و معلمان مدرسه، باج می گیرد.
 این شد که بیش تر پیگیر امورش شدم و فهمیدم که او حتی نه فقط دیروز بلکه این چند روزه،
بخاطر بیماری به سرِ کارش هم نرفته است؛ اما مطلبی که معلم فارسی در زنگ بعدی گفت،
حالم را منقلب کرد.
معلم فارسی، انشای پارسا را نشانم داد که خودش بهترین مدرک برای موجّه بودنِ غیبت های زیاد اوست:
 " من دیگر نمی دانم بخاطر غیبت های زیادم چطور از آقای خردمند، معذرتخواهی کنم. قبلا بخاطر کارم خیلی وقت ها غیبت می کردم؛ مخصوصا این که مدرسه ی ما شیفت درگردش است و یک هفته، صبحی و یک هفته، بعدازظهری است و این شیفت درگردش بودن اصلا با کار من جور در 
 نمی آید. اصلا هم دوست ندارم به مدرسه ی دیگری بروم؛ نه فقط بخاطر این که مدرسه ی پسرانه ای دراین نزدیکی ها نیست. اگرهم بود، بخاطر دوستانم و معلمانم که به آنهاعادت کرده ام، دوست نداشتم به مدرسه ی دیگری بروم.
اصلا اگرهم می رفتم، باز بخاطرکارم غیبت هایم خیلی کم تر نمی شد.
 درچندخطّ قبلی نوشتم که قبلابخاطرکارم خیلی وقت ها غیبت می کردم وبعدش می خواستم بنویسم که ازچندروزپیش تا دیروز، مریض هم شده بودم؛ ولی چون نوشتن ِ جمله های بعدی ضروری بود، مجبورشدم مریض شدنم را در چند خطّ بعدی یعنی همین جاها بنویسم.
 بله، من چند روزی مریض شدم و خدانکند که پسری که هم سر ِکار می رود و هم مدرسه، مریض هم بشود. حالا اگر مدرسه هم حرفت را قبول کند، کار که شوخی بردار نیست.
 قبول کردن و نکردنِ مریضی هم که برایش مهم نیست. مهم، این است که آدم ِ روزمزد، هرروزی که کار می کند، مزد می گیرد واگرمریض شود و هر بلایی هم سرش بیاید، دیگر مزدی در کار نیست؛ یعنی کاری نیست که مزدی باشد؛ پس نتیجه می گیریم که:
نابرده رنج، گنج میسّر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر! که کار کرد.
 من این نتیجه را قبول دارم؛ چون حرف حساب است و آقای علی پور، دبیر محترم انشا، هم هرچه می گوید، حرف حساب است؛ اما اگر بی ادبی نباشد، می خواهم بگویم که:
من هنوز نمی دانم چرا این حرف حساب فقط درباره ی ما، بدبخت- بیچاره ها درست است.
این بود انشای من. 


شعر...       گشت...

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ