سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

95/1/7
11:5 ص

رباعیات خیام جدید 95

هر چند که رنگ و روی زیباست مرا

چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا

معلوم نشد که در طربخانه خاک

نقاش ازل بهر چه آراست مرا

 

 

 

چون عهده نمی شود کسی فردا را

حـالی خوش دار این دل پر سودا را

می نوش به ماهتاب ای ماه که ما

بـسیار بـــگردد و نــیـابد ما را

 

 

 

چون در گذرم به باده شویید مرا

تلقین ز شراب ناب گویید مرا

خواهید به روز حشر یابید مرا

از خاک در میکده جویید مرا

 

 

بنگر ز جهان چه طرف بر بستم ؟ هیچ

وز حاصل عمر چیست در دستم ؟ هیچ

شـمع طـربم ولی چـو بنـشستم هیچ

من جام جمم ولی چو بشکستم هیچ

 

"درد گنگ" (هوشنگ ابتهاج)

 

 

 

نمی دانم چه می خواهم بگویم 
زبانم در دهان باز بسته ست 
در تنگ قفس باز است و افسوس

که بال مرغ آوازم شکسته ست

 

نمی دانم چه می خواهم بگویم 
غمی در استخوانم می گدازد 
خیال ناشناسی آشنا رنگ

گهی می سوزدم گه می نوازد

 

گهی در خاطرم می جوشد این وهم 
ز رنگ آمیزی غمهای انبوه
که در رگهام جای خون روان است

سیه داروی زهرآگین اندوه

 

فغانی گرم وخون آلود و پردرد 
فرو می پیچیدم در سینه تنگ 
چو فریاد یکی دیوانه گنگ

که می کوبد سر شوریده بر سنگ

 

سرشکی تلخ و شور از چشمه دل 
نهان در سینه می جوشد شب و روز 
چنان مار گرفتاری که ریزد

شرنگ خشمش از نیش جگر سوز

 

پریشان سایه ای آشفته آهنگ
ز مغزم می تراود گیج و گمراه 
چو روح خوابگردی مات و مدهوش

که بی سامان به ره افتد شبانگاه

 

درون سینه ام دردی ست خونبار
که همچون گریه می گیرد گلویم

غمی ‌افتاده دردی گریه آلود

نمی دانم چه می خواهم بگویم 


هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه (


  

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ