صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

95/12/1
11:17 ص

یک پیاله شعر بازی جراحی ادبیات یک حبـه نقد ...( قسمت هشتم) 

 نویسنده محمد ابراهیم جاذب نیکو (جاذب )|نقد| 1395/11/20 - 21:31| 354
 یک پیاله شعر یک حبـه نقد ...( قسمت هشتم)یک پیاله شعر یک حبـه نقد ...( قسمت هشتم)

( آموزش عناصر ادبی در سرودن شعر و نوشـتن نقد به زبان ساده ) 


بنام خـداوند نـون و قلم 
خداوند آزادی و عشق و غم

امام صادق علیه السلام :
 ((سِتَّةٌ لاتَکونُ فِى المُؤمِنِ: اَلعُسرُ وَالنَّکَهُ وَالحَسَدُ وَاللَّجاجَةُ وَالکَذِبُ وَالبَغىُ ))

شش (صفت) در مؤمن نیست: 
 سخت‏گیرى، بى‏ خیرى، حسادت، لجاجت، دروغگویى و تجاوز از حد خود به حقوق دیگران . 


*************************************** 
با سلام و عرض ادب و ارادت به همه ی عزیزان ادب دوست و ادب پرور 
***************************************


((مضامیـن سفارشی ))



در سلسله مقالات قبل ، درباره ی جوششی و کوششی بودن شعر سخن گفتیم و تشریح نمودیم که هیچ جوششی بدون کوشش حاصل نمی شود . بنابراین شاعر با مطالعه و ممارست (( گستره ی واژگان )) را در ذهن خود بالا می برد و با توجه دقیق به وقایع و رویدادهای پیرامونی و تطبیق و مقایسه ان با سایر ((اندوخته های ذهنی )) خود (( بینش ادبی)) خود را بارور می سازد و یاد می گیرد که چگونه از (( اطلاعات ادبی )) و (( استعداد لغوی)) واژگان ، برای بیان مضامین مختلف استفاده کند که در نهایت (( واژه گزینی )) مناسب موجب رسانایی شعر و القای بهتر شعر به مخاطب خواهد شد ... تمرین و ممارست در این امور موجب نبوغ ادبی فرد شده و کم کم به مهارتی می رسد که جوشش با کمترین کوششی همراه خواهد شد و از طبع روان و ذهن خلاق او اثار ادبی زیبایی به منصه ی ظهور می رسد که تشریح کامل این موارد را در قسمت های قبل بیان کردیم ...

و اما موضوع بحث در این مقاله ((مضامین سفارشی )) است . یعنی مضامینی که نه از روی الهام ناگهانی و جوشش طبع شاعر به وجود امده و نه در اثر رویدادی تحریک کننده ، بلکه بنا بر موقعییت ، درخواست و یا سفارش ، شاعر خود را ملزم به سرودن نموده و می کوشد که با توجه به فضای ایجاد شده و مفاهیم مرتبط یا واژگان سفارش شده ، شعر بسراید .
 این نوع شعر نه تنها مذموم نیست بلکه اثار زیبایی نیز در اینگونه موارد سروده شده است ... اما باید بپذیریم که در این نوع شعر ،کوشش در چینش و پردازش مفاهیم مورد نظر نقش اساسی و غیر قابل انکاری را بر عهده دارد ...

در بسیاری از رسانه ها و سایت های مجازی با قرار دادن یک مضمون به صورت (عکس – فیلم – نوشته و ... ) یا فراخوان برای شعر نویسی در مناسبت های ملی - مذهبی ، شاعران را برای نشر اثار مرتبط دعوت می کنند ... در اینگونه موارد برخی از شاعران اشعار از پیش سروده شده ای دارند که در زمانی خاص و بر اساس جوششی درونی سروده شده که ارسال می نمایند (که البته مورد بحث ما نیست ) اما شاعرانی هستند که می خواهند تازه شروع به سرودن در این باب نمایند که در حقیقت (( شعر سفارشی )) را مبتنی بر فضای خواسته شده می سرایند ...
 بسیاری از ترانه های فیلمها و سریالهای تلویزیونی دارای (( مضامین سفارشی )) هستند و حتی بعضی از کلمات خاص، برای تطبیق با عنوان و مفاهیم شعر باید در ان گنجانده شود ...


لازم به ذکر است که برای بهتر سرودن اشعار در مضامین سفارشی باید مجموعه ای از مطالب مرتبط را در اختیار داشته باشیم و از ارایه هایی نظیر(( تشبیه ، استعاره ، تلمیح ، مراعات نظیر و ... ))که برای مخاطب تداعی ذهنی و تصویر سازی می کنند ، در پروراندن ان کمک بگیریم تا القای مطالب به مخاطب صورت بگیرد و شعریت سروده ی ما افزون گردد ... 

در سرودن اشعار مذهبی نیز همین گونه است ... در اغلب موارد الهامی درونی با بازتابی از وقایع بیرونی یا یاداوری مصائب اهل بیت(ع) موجب سرودن شعر می شود ، اما در بعضی از موارد شاعر خود خواسته می خواهد شعری با مضامین خاص در قالبی مورد نظر بسراید که کوشش در ((مضمون پروری)) ، رکن اصلی در سرودن این گونه سروده هاست که در مقالات بعد به ان خواهیم پرداخت ...

در این بخش از مقاله یک مضمون خاص را به عنوان (مضمون سفارشی ) در نظر می گیریم و روش سرودن در این باب را اندکی بررسی می نماییم :

الف : ما به عنوان شاعری که می خواهیم از یک مضمون خاص بسراییم ، از ان مضمون و مفاهیم مرتبط با ان چه می دانیم ؟ ( برای سرودن باید مطالب مرتبط را گرد اوری کنیم ) هر قدر بیشتر بدانیم ((بینش ادبی)) ما افزوده شده و امکان بکارگیری مفاهیم بیشتری برای ما فراهم می شود ... فرض بگیرید مضمون ( وقایع کربلا ) یا (مادر) یا ( فقر ) و ...


ب : محوریت شعر بر چه عنصری استوار است ؟ زمان ، مکان یا شخص ؟ ( در اینجا باید تکیه ی سخن را روی یک عنصر خاص قرار دهیم و تمامی مفاهیم را حول همان محور بگردانیم تا از مضمون مورد نظر دور نشویم و مخاطب را سر در گم ننماییم و متهم به پراکنده گویی نشویم ) به طور مثال اگر محور سخن (شخص خاص) به طور مثال حضرت عباس است می توانیم از سجایا ، خصوصیات رفتاری ، جنگاوری و وقایعی که مربوط به زندگی ایشان است ، بسراییم ... و اگر محور سخن بر شخص عام ( مادر ) است از شاخصه های رفتاری مادر و مهروزی های او همراه با ایات و روایات و احادیث به عنوان( تلمیح ) کمک بگیریم و جنبه ی عام مضمون را در نظر داشته باشیم ... مگر اینکه ان را با (( تخصیص )) یا ضمایر و اسامی خاص به خود یا افراد دیگری مختص کنیم ... ( مادر من- مادر موسی – مادر مسیح و ... ) 
 اگر محور سخن بر مکان خاص (کربلا ) است باید محور سخن را بر وقایع انجام شده در ان و خصوصیات مکانی مانند ( گرما ، عطشناکی ، قتلگاه ، ضریح ، خیمه گاه ، و ... ) استوار کنیم ... گاهی شعر بر محور ((روایت)) استوار است که شخص راوی محوریت شعر است و وقایع را از دیدگاه خود یا رویای صادقه ، بیان می کند ... و گاهی محوریت شعر بر (( زمان واقعه )) استوار است ... که همگی اینها را در مقالات بعد تشریح و بیان خواهم کرد ...


ج : انتخاب قالب برای سرودن بسیار مهم است بنابراین دقت کنید که قالب انتخابی شما با نوع مضمون پروری و حسی که می خواهید به مخاطب القا شود مناسبت داشته باشد ... همچنین نوع کاربرد سروده و رسانه بودن ان به عنوان یک پیام رسان باید در نظر گرفته شود ... بعضی از اشعار با محتوای خاص با نوع چینش واژگان یا وزن و ضرب اهنگ ان سنخیت ندارد ...
 ( این بحث بسیار مهم و مفصّل است که مجال جداگانه ای را می طلبد که در اینده به صورت مقاله ی مجزا عنوان خواهد شد )


**************************************************

حال با توجه به مطالب بیان شده ، برخی از اشعار سروده شده ی عزیزان شاعر را که در مضمونی خاص ، سروده شده بدون در نظر گرفتن سفارشی بودن یا نبودن شعر مورد بررسی قرار می دهیم ... یک حبه نقد از بنده نیز گوارای ادبتان ...
************************************************ 


پیاله ای از شعر (( مرواریدهای خاکی )) از برادرم (( رسول خوش عقیده)) شـاعری زیبا کلام 


یک طرف مادر به دستش قاب عکسی از پسر
میزند پیوند ســوســوی نگاهش را به در

یک طرف صد لاله خون آلود بر خاک وطن
یک طرف یک باغبان در نقش والای پدر

یک طرف تصویر پرمعنای شمعی نـیـم سوز
یک طرف پروانه ای خندان ولی بی بال و پر

یک طرف سجّاده ای با خون دل گلگون شده
یک طرف یک بغض یک تسبیح یک دامان تر

یک طـرف آغــاز تنهایی و رنــج انتظار
یک طرف یک خاکریزو پیکری بی جان وسر

یک طــرف برق پلاکی روی سیم خاردار
یک طرف یک دخترو ... بابای مفقود الاثر


(( رسول خوش عقیده ))


یک حبه نقد :

این شعر در مضمون (( شهادت، جنگ و اثرات مخرب ان بر بازماندگان و ... )) است که شاعر از مفاهیم مرتبط با ان و عبارات ترکیبی تصویر ساز برای مضمون پروری و ارتباط ذهنی با مخاطب بهره می گیرد ... سراسر شعر ((ایماژ )) است و شاعر در هر بار گفتن ((یک طرف ... )) می خواهد مخاطب خود را با شعر همراه کند و ذهن او را همان طرفی ببرد که مد نظر قرار داده و در این میان از (تشبیه و استعاره) برای تصویرسازی کمک می گیرد ... مانند :
یک طرف تصویر پرمعنای شمعی نـیـم سوز
یک طرف پروانه ای خندان ولی بی بال و پر

****************************************** 


پیاله ای از شعر ((بـاب الـحـوائـج )) از خواهرم (( مهسا مسعود )) شـاعره ی مهر اندیش

مـن علمـدارم علمـدار حسـیــن
حافظ هم جان و هم مال حسیـــن

مــــن نگهبانی غیورم بر خیــام
صف شکن، آماده فتح و قیــــام

مـــن خدا را در علی بشناختـم
با وجودش عقل خود را ساختــم

نــزد مولا، بیـن میدان بوده ام
حـافظ خورشید تابــان بوده ام

حـال امروز از برای پـــور او
دور کــردم دشمنان از دور او

جان مولایم حسین جان من است
او امیـر و شمس تابان من است

کــو حریف جنگ مولایم حسین ؟
کو عدوی پستِ ، مولایم حسین؟

این عَلَم را میبرم تا طاق عــرش
تـا حسـین آرام بنشیند به فرش

((مهسا مسعود)) 


یک حبه نقد :


همانگونه که گفته شد در سرودن شعر با مضمون خاص محوریت سخن را باید مشخص کرد و عناصر ادبی را بر اساس ان چیدمان نمود ... در این شعر مضمون ((حضرت عباس)) است ولی نه از زبان راوی بلکه از زبان خود حضرت عباس ... در حقیقت شاعر رجز خوانی جنگاور شجاع و فرزند حیدر کرار، علی (ع) را در هنگامه ی کارزار به نظم در اورده است که در این بین به معرفی خاندان و تفکر علوی حضرت از زبان و بیان خودش پرداخته است ... این شیوه ی معرفی و پردازش شخصیت در شاهنامه ها به ویژه شاهنامه ی فردوسی مرسوم است که در قالب مثنوی ، دست شاعر را برای بیان مطالب و مفاهیم مرتبط باز می کند زیرا محدودیت قافیه ندارد و در هر بیت قافیه ای زوج و مجزا دارد ...

**************************************** 


پیاله ای از شعر (( همقطاران آرش )) از برادرم (( رضا محمد صالحی )) شـاعری سخنور و ادیب 

در آتش چنان رفت پور ِسیـاوش
که افسانه شد قصه ی آب و آتش

فرو ریـخت اشک زمـان بر زمینی
که خونین شده روی و نقش و نگارش

چو ققنوس در آتش ِ عشق پر زد
وَ خاکسترش کاوه شد یا کیارش

هلا مرد ِآتش نشان ، مردِ مردان
که جان می فشانی در انبوه آتش! 

" کجایی تو ای داغ بر دل نشسته "
کـجـایید ای هم قـطاران ِ آرش 



((رضا محمد صالحی))


یک حبه نقد :

این شعر در مضمون ((حادثه ی غمبار اتش سوزی ساختمان پلاسکو ی تهران)) و از شاعر عزیزی است که ((تلمیح )) را به خوبی می شناسد و از اساطیر و قهرمانان ایران باستان که در شاهنامه ی فردوسی نیز شرح احوال و وقایع انها مندرج است( ارش ، سیاوش و کاوه و ... ) ، به خوبی در مضمون پروری بهره برده است که این واقعه ی غمبار را با عناصر حماسی و پیشینه ای از فرهنگ ملـّی پیوند زده و با القای مفاهیم عمیق و بزرگی نظیر (شجاعت ، شهامت و از خود گذشتگی ) به شعر خود غنای ادبی قابل توجهی بخشیده است ... کاربرد صحیح( تلمیح ) به عناصر تاریخی و حماسی که ریشه در فرهنگ عامه ی مردم دارد در این گونه سروده ها بسیار زیبا ، قابل توجه است ...




******************************************** 


پیاله ای از شعر ((آمدم عشق به یغما ببرم ... )) از برادرم (( صمد قاسملو )) شـاعری جوان و زیبا سخن 

آمدم عشق به یغما ببرم ، داری که
با غزل باز دلت را ببرم ، داری که

سی و چندیست که من منتظر این روزم
گریه از چشم زلیخا ببرم ، داری که

بی صدا زیر نگاهت،گوشه ی پنجره ام
باز کن بوی مسیحا ببرم ، داری که

تا نفس هست بیا نغمه ی این سازم باش
تا غمت را لب دریا ببرم ، داری که

ساحلی امن از آغوش،مهیا دارم
دل به دریا تو بزن تا ببرم ، داری که

فصل عشق است ولی دشت دلم بی باران
آمدم آب گوارا ببرم ، داری که

چشم بودایی تو،آیه ی ایمانم بود
پلک بگشا به کلیسا ببرم ، داری که

این غزل نامه ی دل بود،به جایش اما
آمدم عشق به یغما ببرم ، داری که

((صمد قاسملو ))


یک حبه نقد :

مضمون شعر (( طلب وصال )) چیزی که امروز به ان (( خواستگاری یا دلبری از معشوق )) می گویند ... در این شعر هم (( تلمیح )) به اسطوره ها و داستانهای کهن که برخی از انها در قران نیز امده ، به شعر مفهومی عمیق تر بخشیده و تخیل را در ان بارور کرده است ... به مضمون ((طلب وصال )) در تمامی بیتها دقتی دوباره کنیم خواهیم دید که ردیف نیز تا حدود زیادی وظیفه ی خود را ایفا می کند و کنایه ای می سازد که عاشقانه ها را لفافه می پیچد!! 
بی صدا زیر نگاهت،گوشه ی پنجره ام
باز کن بوی مسیحا ببـرم ، داری که


**********************************

پیاله ای از شعر (( نشانی بهشت )) از خواهرم (( کوثر شیخ نجدی)) شـاعر مهر نگار 

یک نفر نشان دهد نشانی بهشت را 
تا مگر پدر کند خموش
آتش نشسته بر دل مرا
...
غمگینم 
مثل آتشی که 
آتش نشانش را نمیابد 
تا بر او سرد شود 
غمگینم

(( کوثر شیخ نجدی ))


یک حبه نقد :

گاهی شعرهایی بسیار بلند بالا را می خوانیم و ان احساسی که باید به ما منتقل نمی شود که ریشه در عدم تمرکز ما ، یا عدم رعایت شاعر ان در شیوه های مضمون پروری و قرینه سازی دارد ... بازی جراحی حال اگر ما در خواندن شعر مهارتی نسبی داشته باشیم مورد دوم را به راحتی تشخیص می دهیم ... ولی گاهی یک شعر کوتاه می خوانیم که انقدر زیبا سروده شده که مدتی ذهن ما را به خود مشغول می کند مانند همین شعر ...
 در این شعر مضمون ((حادثه ی پلاسکو ... )) و گم شدن اتشنشانان فداکار در اتش است که در ان (( تلمیح )) مستتر است بازی جراحی قلب ولی خواننده داستان سرد شدن اتش بر ابراهیم (ع) را به خوبی در ان درک می کند بدون اینکه نامی از ابراهیم و این داستان اورده شود و در حقیقت قرینه ی ((سرد شدن )) تمام وظیفه ی یک تلمیح را بر عهده دارد ...


******************************* 


پیاله ای از شعر (( لاله ی لیلا )) از برادرم بازی جراحی مغز ((حبیب رضایی رازلیقی )) شـاعری ولایی سرا 

مادر بلا گردون تـو ، ای نورِ چشمانـم علـی 
نازِ تو را من مُشتری ، ای مـاهِ تابانـم علـی

شیرم حلالت باشَدا، چون سربلنـدم کـرده ای 
بودی تو فخـرِ مادرت ، شمعِ فُروزانـم علـی

شب ها نشستی تا سحر، خواندی برایم آیه ها 
طاقت ندارم بینمَت ، لَب تشنـه عطشانـم علـی

همنام حیـدر گویمَت، زیبا رُخَت چون مصطفـی 
آیـا شـود تـا بشنـوم؟ ، تفسیـرِ قـرآنـم علـی

ای اَکبرم اَکبر تو را ، کرده عَطـا بـر مـادرت 
در کربلا پرپر گلـم ، در خـون غلطانـم علـی

وقتی که میرفتی علی، دیدم تو را از پشت سر 
گویا که احمد میـرود ، ای پورِ شایانـم علـی

بودی مرا یک آرزو ، با دست خود دفنـم کنـی 
اقبالِ من یارم نشد ، من نوحه میخوانـم علـی

آرام در پیـش پـدر ، پاییــنِ پـا خـوابیـده ای 
بنگر "حبیبم "سالها ، نالان و سوزانـم علی


((حبیب رضایی رازلیقی)) 

یک حبه نقد :

و شعری از زبان مادر برای فرزند (علی اکبر ) که شاعر با محور قراردادن شخص خاص (علی اکبر ) ، خصوصیات و شیوه ی رفتاری و سجایای او را از زبان مادرش(لیلا ) روایت می کند در اینگونه اشعار ، شاعر در جایگاه راوی قرار می گیرد اما چیزی از زبان خود نمی گوید بلکه از زبان شخصیتی حاضر در زمان و مکان واقعه ، سخن می گوید ... اینگونه اشعار بیشتر برای تعزیه و نوحه خوانی سروده می شود و برای جلب توجه مخاطب و تحریک احساسات او به مفاهیمی روی می اورد که مشترکات نستالژک را در جامعه ی اماری مخاطبان یاد اوری کند و حس همزاد پنداری را در انها به وجود اورد ...
 نوحه از زبان مادر برای فرزند ... نوحه از زبان پدر برای فرزند ... نوحه برای همسر و برادر و خواهر ... همگی دارای مشترکات ذهنی بین مخاطبان است و زمانی به اوج می رسد که با مفاهیم دینی و مذهبی پیوند خورده باشد ... 


*********************************** 

پیاله ای از شعر ولایی برادرم ((سید حسن رضویان )) شـاعری نو پرداز 

هزاران 
اسب کینه 
در هزاران 
دشت بایر!
ثمره های سقیفه!

برهفتاد و دو سینه
تاختند
آینه های خدا را
یک به یک
شکستند 
و زیر صاعقه های عبور
خیمه ها را
به آتش کشیدند

اما
این لکه 
از دفتر تاریخ
پاک نخواهد شد...
((سید حسن رضویان)) 

یک حبه نقد :

مضمون در این شعر نیز واقعه ی کربلاست ولی با بیانی تحلیلگرانه این سپید زیبا که ((راوی محور)) است و شاعر قسمتی از تاریخ اسلام را با زبان ادبی و قالب سپید بیان می کند که در ان ((ثمره های سقیفه ... )) به (( واقعه ی کربلا )) پیوند خورده است در حقیقت شاعر با رویکردی تحلیلی علت پدید امدن فاجعه را به وقایع قبل از ان مر بوط می کند که اینگونه اندیشیدن از نظر فلسفه ی اسلامی منطقی و قابل قبول است که هر شـرّی در زمان وقوع خود تمام نمی شود بلکه دنباله ی ان تا قرنها ادامه خواهد داشت و همین گونه است خیر و نیکی که باقیات و صالحات خواهد بود ... این سپید از نظر فنی نیز محکم و زیباست با مطلعی گیرا و محرک ... 
هزاران 
اسب کینه 
در هزاران 
دشت بایر!

********************************** 

پیاله ای از شعر برادرم (( عادل فنایی )) شـاعری ادب پرور و زیبا اندیش 


از لبان عطشانش
برمی خاست بوی شیر
شیر شش ماهه ای که ظهر عاشورا
تظلّم ((بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ )) 
برمی خاست
از لبان عطشانش



((عادل فنایی )) 

یک حبه نقد :

مضمون در این شعر دوگانه است شخص خاص (( علی اصغر )) و عمق فاجعه ای درد ناک که حتی به کودک شش ماهه نیز ترحم نکردند و بی رحمانه به شهادت رساندند ... شاعر کوشیده که با گردو ن سازی عبارت ابتدا را در انتها نیز به کار ببرد ولی ان چیزی که شعریت این کوتاه را افزوده کاربرد ارایه ی ((جناس تام )) در واژه ی ((شیر)) است و منجر به ((ایهام )) شده است ... همچنین است کاربرد( ایه ی نهم از سوره ی التکویر ) ((ِبأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ )) به معنی ((به کدامین گناه کشته شده است )) که فاجعه را با استناد به قران شرح و بیان می کند ... این کوتاه گردون در عین اختصار زیبا و فنی سروده شده ...

******************************************************
(( چالش ادبی ))
****************************************************** 
عزیزان ادب پرور و فرهیختگان گرامی 

همانگونه که در مقالات قبل نیز عرض کردم هیچ شبکه ای به پویایی نمی رسد مگر با همیاری و همکاری اعضای ان 
و درک صحیح بایدها و نباید ها ...

ابتدا توضیحی مختصر در باره ی چالش این قسمت داده و سپس سوال مورد نظر را مطرح می کنم ...

همه ی ما می دانیم که با گسترش روز افزون شبکه های مجازی رو به رو هستیم و و برنامه های به ظاهر مفرح ولی مخربی که در شبکه های اجتماعی بارگذاری شده و دست به دست می شود ، بسیاری از جوانان را به خود مشغول نموده و قسمت قابل توجهی از اوقات فراغت و حتی زمان کار و تلاش خود را به انها اختصاص می دهند ... در این میان شبکه هایی مانند همین سایت فخیم(( شعر نو )) در راستای معرفی و ارتقای سطح زبان و ادبیات فارسی بنا شده و گروهی از دوستان و عزیزان برای اعتلای این امر مشغولند... گر چه کاستی های زیادی وجود دارد و گاهی تنش ها و حاشیه پردازی ها منجر به کدورت بین اعضا و مسئولین سایت می شود ولی هیچکس منکر این حرکت فرهنگی و تاثیر ان بر جوانان ادب دوست و فرهیخته نیست ...

بنده بارها در محافلی حضور داشتم که تمامی اعضای ان از متخصصین و اساتید زبان و ادب فارسی بودند و بیانشان در موضوعات تخصصی و خاص را کسی خارج از تخصص زبان و ادبیات نمی فهمید ! و سالها در بین جوانانی سر کردم که رشته ی تخصصی انها زبان و ادب فارسی بوده و به درک مناسبی از مفاهیم و هنجارهای ادبی رسیده بودند و یاد گرفته بودند که به یک شعر از همه ی زوایا نگاه کنند ... ولی در این جمع ادبی از هر قشر و هر نوع سلیقه ای وجود دارد ... شاعری که خراز یا بزاز است و تحصیلات اکادمیک ندارد ولی بسیار خوب شعر می گوید ... شاعری که محصل یا دانشجو است ... شاعری که کارمند یا خیاط یا نانواست ... شاعری که ثروتمند یا بینواست ... و چه خوب است که در این جمع ما یک (( ایران فارسی زبان)) داریم با تمامی مشاغل و تفکر ها ، از کف تا سقف همه زرین و سیمین ... و چه خوب است که اگر در یک روز چند شعر (( بسته به فراغت ما )) بخوانیم از تمامی رویدادهای هفته و دل نگرانی ها و احساسهای درونی هم اگاه می شویم ... 
 پس چه خوب می شود که در این فضای به وجود امده خوب یاد بگیریم و خوب یاد بدهیم و شعر را انگونه که باید باشد، معرفی کنیم و از ارزش و اعتبار این رسانه ی قدرتمند به خوبی پاسداری کنیم...
****************************************
و اما سوال ...
**************************************** 
 دوستان گرامی چگونه می توانیم از یک شعر خوب دفاع کنیم ؟ چگونه باید احساسات خود را در برابر شاعری که شعری زیبا سروده بیان کنیم ؟ مسئولیت ما در برابر کسی که با وجود این همه شبکه ی اجتماعی متنوع و جوان پسند به فعالیت در این شبکه ی ادبی روی اورده چیست ؟


(( نظرتان را به صورت خلاصه و رعایت موازین اخلاقی و پرهیز از حاشیه بیان بفرمایید )) 


*************************************************
پیامهای پر مهرتان خوانده می شود ... 
 امیدوارم این مقاله مورد توجه و عنایت شما عزیزان فرهیخته به ویژه نو شاعران ادب دوست واقع شده باشد......


انتظار من دعای خیر شما عزیزان است و بس


یا حق 


ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ